میکروالکترونیک در 60 سال گذشته در سراسر زندگی ما نفوذ کرده است؛ از تجربه ی نخستین استفاده از رادیوی ساده ی ترانزیستوری تا تلویزیون و دنیای امروز اینترنت که این امکان را فراهم می سازد حتی یک کودک هم اطلاعات موردنیازش را گردآوری کند و یا گوشی های همراه کوچکی که در جیب جا می شوند و ما را به شبکه های مجازی اجتماعی پیوند می زنند، همه و همه هرگز بدون دانش و صنعت میکروالکترونیک در دسترس نبود. بدون میکروالکترونیک، خودروها با مصرف هر لیتر سوخت، مسافت کمتری را طی می کردند، محیط زیست را بیشتر آلوده می کردند و تصادف بیشتری رخ می داد.
نفوذ کلان میکروالکترونیک در بازارهای مصرف روزمره، ارتباطات و خودروسازی بهخوبی دیده می شود؛ برای نمونه در سال 2014 میلادی سرمایه گذاری جهانی 82 میلیارد دلاری در بخش مواد و تجهیزات سبب فروش 336 میلیارد دلاری افزاره های نیمه هادی شد و خود این افزاره ها نیز منجر به ساخت تجهیزات الکترونیکی به ارزش 746 میلیارد دلار گردید؛ بنابراین صنعت میکروالکترونیک یک صنعتی ناشی از یک فناوری راهبردی1 و بلکه مهمترین صنعت به شمار می آید. چرا که در تعریف فناوری راهبردی دو نکته اساسی وجود دارد: نخست سرعت دگرگونی بالای فناوری و سپس دانشبنیان بودن محصول به این معنا که ارزشافزودهی چند برابری محصول نسبت به مواد و تجهیزات بهکاررفته، به خاطر دانش فنی ویژه آن است که خود باعث ایجاد یک اقتصاد راهبردی می شود. سنگ بنای این اقتصاد راهبردی هم، مواد اولیه، تجهیزات و افزارهای نیمه هادی است.
بازار جهانی میکروالکترونیک در سال 2014 برحسب میلیارد دلار
میکروالکترونیک برای ادامه ی پیشرفت نیاز به کارایی بالا و درعینحال هزینه ی پایین دارد. کارایی صنعت امروزی میکروالکترونیک را میتوان در بهبود چهار مورد کلیدی خلاصه کرد: توان پردازش(گیگا عملیات بر ثانیه)، ظرفیت ذخیره سازی(گیگا بیت بر تراشه)، نرخ انتقال داده(گیگا بیت بر ثانیه) و اتلاف توان(نانو وات بر ترانزیستور) . درواقع آنچه پژوهشگران و مهندسان این حوزه دنبال میکنند، بهبود این موارد است.